جامعیت قرآن در چارچوب فلسفه هدایت است
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۷۰۵۸۵
به گزارش قدس آنلاین، نشست علمی «جامعیت علمی قرآن کریم» در مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) قم با حضور حجج اسلام مهراب صادقنیا، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب و محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن برگزار شد.
حجتالاسلام و المسلمین محمدصادق یوسفی مقدم، در این نشست گفت: بحث نظامسازی و مرجعیت علمی قرآن وابسته به بحث جامعیت قرآن کریم است یعنی انتظار داریم قرآن پاسخگوی نیازهای جامعه باشد؛ ما معتقدیم قرآن کریم بیش از آن چه معتقدان به جامعیت حداقلی قرآن بیان کردهاند واجد جامعیت بیشتر با رویکرد اعتدالی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به تعریف جامعیت افزود: جامعیت به معنای بیان تمام اموری است که برای تکامل فرد و جامعه در همه امور مادی و معنوی لازم است البته نه چنان که قرآن دایرةالمعارف بزرگی باشد که همه جزئیات علوم ریاضی و جغرافیای، شیمی و نظائرشان در آن آمده باشد؛ بنده معتقدم جامعیت قرآن تابعی از فلسفه نزول قرآن کریم است و اینکه قرآن برای چه آمده است.
این قرآنپژوه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح کرد: قرآن خودش فلسفه نزول خودش را بیان کرده بنابراین علیالقاعده جامعیت و مرجعیت قرآن هم باید در محدوه همان فلسفه و هدف نزول باشد؛ نه فراتر و نه کمتر.
هدف و فلسفه نزول قرآن
وی افزود: در آیات شریفه ۱۵ و ۱۶ مائده «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ؛ یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ قرآن به عنوان کتاب نور و مبین معرفی شده و این کتاب نازل شده تا خداوند به وسیله آن کسانی را به راههای سلامت و سبل السلام هدایت کند که در پی کسب رضوان خداوند هستند؛ یعنی هر راهی که در آن آرامش و کمال انسان تأمین میشود. بنابراین فلسفه نزول قرآن خروج انسان از ظلمات به سمت نور و هدایت به سبل سلام است.
یوسفی مقدم بیان کرد: جامعیت قرآن کریم هم باید در پرتو همین معنا تأمین شود؛ یعنی قرآن برای مسئله هدایت، جامعیت دارد؛ علامه طباطبایی براساس تعبیر «هدی و رحمة للعالمین» هدف از نزول را هدایت و رساندن انسان به سعادت دنیا و آخرت میداند. مرحوم شهید صدر در نگاهی فراتر بیان کرده است که جنبه هدایتی قرآن تا جایی است که میتواند در علوم هم ما را هدایت کند. قرآن آمده تا جامعه را تغییر دهد و همواره سیرورت و شدن را برای جامعه میخواهد تا انسان در هر لحظه نسبت به لحظه قبل رشد کند و انسان را از تاریکی و جهل به سمت دانش و نور هدایت کند.
وی اضافه کرد: شهید صدر خروج از ظلمات را به معنای عام میداند یعنی شامل علوم هم هست و قرآن باید انسان را از جهل در دانش و علوم و امور دنیوی هم به سمت نورانیت هدایت کند. از منظر وی، قرآن کریم میتواند در مبانی و منابع و اهداف علوم ما را هدایت کند. هدایت از منظر ایشان عام است و فقط شامل اخروی و حداقلی دنیوی نیست. ابن عاشور هم در تبیین آیه «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» گفته است که «تبیان» دایره عام دارد و «کل شیء» هم افاده عموم دارد بنابراین رسالت قرآن، اصلاح امور و اکمال مردم و برپایی جامعه مدنی. مدنیت و تمدن اجتماعی هم مجموعهای از اندیشهها و سبک زندگی است که مبتنی بر پایهها و مبانی دانشی است.
تعریف جامعیت
یوسفی مقدم اظهار کرد: با درنظر گرفتن مجموع این نظرها این تعریف از جامعیت را ارائه کرده و آوردهایم که قرآن کریم افزون بر هدایت انسان به کمال نهایی در چارچوب فلسفه نزول بر کشف گزارهها و نظامات و نظریات علمی اثرگذار است و این استعداد را دارد که معیار سنجش برای مبانی، نظریات و اهداف علوم و منابع آنها باشد یعنی نظریات علمی را به قرآن عرضه کنیم و ببینیم قرآن کدام یک را مورد تأیید قرار میدهد یا یک نظریه را از ابتدا بر قرآن عرضه کنیم و اظهارنظر قرآن را بیابیم البته در چارچوب مسئله فلسفه هدایت.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن با اشاره به سه نظریه در مورد جامعیت قرآن، اظهار کرد: دیدگاه حداکثری، حداقلی و اعتدال؛ سه دیدگاه در اینباره است که ما تابع دیدگاه اعتدال هستیم؛ غزالی مدعی شده که خیلی از علوم در قرآن کریم وجود دارد و گفته برخی معتقدند ۷۷ هزار علم در قرآن است. غزالی تاکید کرده قرآن کریم شرح افعال و صفات خداوند است و همه علوم هم در صفات و افعال خدا وجود دارد؛ به نوعی دیدگاهی است که آیتالله جوادی آملی آن را بیان کرده است.
وی اضافه کرد: وی گفته تمام علوم داخل در صفات و افعال خداست و قرآن هم شرح این صفات و افعال است و چون افعال و صفات خدا بینهایت است پس علوم هم بینهایت است البته ما نمیتوانیم از ظاهر قرآن، این علوم را به دست آوریم و نیازمند عارفان به فهم قرآن هستیم و آنها میتوانند علوم قرآن را کشف کنند. برخی بالاتر از غزالی معتقدند روانشناسی و جامعهشناسی و بسیاری از علوم انسانی را میتوان در قرآن یافت و حتی ادعای بالاتر مطرح کرده و علومی چون کامپیوتر را هم داخل در قرآن میدانند کسانی مانند طنطاوی در زمره این گروه هستند.
تفاسیر به رأی برخی عالمان اهل سنت
وی با بیان اینکه ما معتقدیم که ادعای حداکثری در این باره قبول نیست، افزود: این افراد قواعدی برای کشف علوم از قرآن ارائه ندادهاند و البته در دام تطبیقات نادرست و تفسیر به رأی هم افتادهاند مثلاً در آیه شریفه «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ؛ نفس را به پروتون و زوجها را به الکترون تعبیر کردهاند که تفسیر خلاف ظاهر آیه شریفه و معانی آن است. بنابراین این روش ما را در دام تفسیر به رأی خواهد انداخت. اشکال دیگر این دیدگاه هم عاطفی و احساسی بودن آن است زیرا دیدهاند غرب در دانش رشد کرده و برای رفع احساس حقارت در برابر غرب به این مسئله روی آوردهاند.
وی ادامه داد: البته این حس حقارت در عالمان مسیحی در غرب هم در برابر رشد علم وجود داشت و گفتند هر آنچه از علم وجود دارد در انجیل هم هست لذا نظریات علمی را بر انجیل و کتاب مقدس تحمیل کردند و این تحمیل به قرآن هم ضربه میزند و ما این رأی را قبول نداریم.
یوسفی مقدم بیان کرد: دیدگاه دیگر حداقلی است؛ شاطبی، گفته است سلف صالح آگاه به قرآن و بدایع قرآن بودند و اگر چیزی به عنوان علوم در قرآن بود باید سلف صالح از آن استفاده میکردند بنابراین معلوم است چنین چیزی وجود نداشته است؛ از طرفی وی آیهای چون تبیان لکل شیء را توجیه کرده و گفته است این تبیان، ناظر به طاعات و هدایت است و ربطی به مسائل دیگر ندارد؛ از نظر ما این حرف درست نیست که بگوییم قرآن فقط به امور معنوی و عبادی توجه کرده و به علوم توجهی ندارد.
وی تاکید کرد: ما میگوئیم اولاً اینکه اگر سلف صالح چیزی را از قرآن استفاده نکردند به این معنا نیست که هر چه آنها از قرآن فهمیدهاند همان پایان کار است و انسانهای عصرهای بعد نمیتوانند برداشت جدیدی از قرآن داشته باشند.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم اظهار کرد: ذهبی هم گفته است که توسعه برداشت از قرآن خلاف فصاحت و بلاغت قرآن است که آن هم مورد قبول نیست و ما پاسخ دادهایم؛ قرآن کریم فرموده است که ما قرآن را بر تو نازل کردیم و این قرآن نازلشده، تبیان برای همه چیز است. اشکال ما این است که قرآن کتاب هدایت و خروج انسان از ظلمت به نور است و هر کجا انسان احساس ظلمت کرد میتواند با قرآن آن را به نور تبدیل کند.
پذیرش نگاه اعتدالی در چارچوب فلسفه نزول
وی افزود: قرآن به علوم نگاه اعتدالی با توجه به فلسفه نزول دارد یعنی قرآن براساس هدف نزول در آنچه مربوط به انسان و تغییر و تکامل او و تحقق جامعه تمدنی است دخالت دارد؛ در جایی که علمی مخالف تکامل معنوی و ابدی انسان است دخالت دارد؛ در مبانی و اهداف علوم هم دخالت دارد تا انسان را هدایت کند. بنابراین جامعیت قرآن به معنای مطلق نیست بلکه در چارچوب فلسفه هدایت است لذا نظریه اعتدال را پذیرفتهایم. هر جا انسان نیاز به هدایت دارد قرآن هم دخالت دارد خواه آنجا گزاره علمی یا نظریه و یا اهداف علم باشد.
در ادامه حجتالاسلام مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، گفت: من همیشه این درگیری را با کسانی که در حیطه قرآن و علوم کار میکنند عرض کردهام که باید چارچوب مفهومی بحث خود را روشن کنید و واضح بگویید مراد شما از کلمه علم چیست و اگر این روشن شد هیچ دعوایی نخواهد بود؛ علم معمولاً به سه معنا به کار میرود؛ گاهی به معنای روش بررسی واقعیت است؛ بر این اساس علم نوعی معرفت وآگاهی نیست بلکه یک روش کشف مهارت است، بنابراین اگر علم را به این معنا بدانیم یعنی قرآن روشهایی در اختیار ما قرار میدهد که به وسیله آن واقعیتها را کشف کنیم. آیا مراد از جامعیت، جامعیت روشی است؟
وی افزود: گاهی مراد از علم خود ساینس است که قابلیت دینی شدن ندارد بلکه ابزار است و مانند قیچی و انبردست است و گاهی هم مراد از علم، نظام معرفتی شامل مبانی، مسائل و نظام معرفتی و … است مثلاً فلسفه علم که روش و مبانی نظری و منطق خودش را دارد. شیمی یک علم است، زیست و فیزیک و… هم علم هستند در صورتی که شاید با تعریف اولیه از علم، فلسفه علم شناخته نشود. بنابراین وقتی بگوییم قرآن جامع علوم است یعنی مبانی نظری و مسائل و جزئیات فلسفه و زیست و شیمی و ریاضی و… دارد.
صادقنیا بیان کرد: معنای دیگر از علم، مطلق آگاهی و معرفت است؛ یعنی وقتی من علم دارم یعنی میدانم و براین اساس، این علوم دو دسته هستند؛ یک دسته براساس روش هستند که به آن معرفت علمی و شناخت علمی گویند و برخی براساس روش نیستند و از راه دیگر به دست آمدهاند و به آن معرفت غیرعلمی گویند. مثلاً ممکن است کسی از راه خواب، مکاشفه و تجربه مستقیم و استخاره و … به یک معرفتی برسد به آن معرفت غیرعلمی گویند.
وی اضافه کرد: حالا کسانی که میگویند قرآن جامع همه علوم است باید مشخص کنند مرادشان از علم، معرفت تجربی است یا غیرتجربی؛ اینکه کلی چیزی بگوییم مشکلی را حل نمیکند؛ پس دو چیز باید روشن شود اول اینکه مراد از علم چیست و دیگر اینکه اگر مطلق معرفت است کدام نوع معرفت مدنظر است.
تعریف جامعیت را روشن کنید
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب اظهار کرد: موضوع دیگر در تعریف جامعیت است؛ گفته شد قرآن در علم دخالت میکند یا اشاراتی دارد ولی این معنای جامعیت نیست؛ از نظر بنده جامعیت دو معنا دارد؛ اول اینکه ما وقتی از جامعیت قرآن حرف میزنیم یعنی هرقدر علم پیشرفت کند نمیتواند یافته جدیدی ارائه کند که در قرآن نباشد. دوم اینکه هرقدر علم پیشرفت کند نمیتواند ما را از قرآن بینیاز کند بنابراین باید جامعیت را دقیق معنا کنیم که به نظر بنده در بیشتر مقالاتی که نوشته شد این چارچوب مفهومی درست روشن نشده است.
صادقنیا تصریح کرد: در مورد دیدگاههای حداقلی، حداکثری و عادلانه به نظر بنده اینها بر عالمان دینی تحمیل شده و چیزی نیست که خودشان به آن رسیده باشند؛ در گذشته که علم پیشرفت چندانی نداشت مسائلی را از قرآن به دست آوردند ولی وقتی علم پیشرفت کرد دیدند خیلی از علوم از قرآن بیرون نمیآید لذا از آن طرف بوم افتادند و گفتند قرآن فقط کتابی برای آخرت است. طرفداران نظریه اعتدالی میگویند ما چرا باید اینقدر عقبنشینی کنیم و به افراط و تفریط بیافتیم لذا گفتند قرآن جامع همه علوم هست ولی جامع علومی است که ما در هدایت به آن محتاجیم ولی روشن نمیکنند که ما به چه علومی در هدایت نیاز داریم.
وی ادامه داد: چه کسی گفته است که ما به واکسن کرونا در زمینه هدایت نیاز نداریم ولی اینکه اقتصاد ما در چه مداری بچرخد نیازمندیم؛ بنابراین قرآن اقتصاد را باید به ما بگوید ولی در طب به آن محتاج نیستیم؛ ما میگوئیم چه کسی این محدوده را تعیین میکند؟ در همین حوزه وقتی آن فرد کتاب طب را آتش زد برخی علیه او موضع گرفتند؛ او میگفت طب در همین قرآن و روایات وجود دارد و چرا سراغ کتب پزشکی جدید میروید؟ زعمای حوزه هم موضع گرفتند یعنی قبول کردند که در اینجا تمایز نقشی وجود دارد و ما از قرآن، توقع نداریم که از طب، حرف بزند.
صادقنیا بیان کرد: من منتقد بیمعیاری این منطق هستم زیرا معیاری نداریم که بگویم این علم برای هدایت ما لازم است و فلان علم برای هدایت ما لازم نیست پس لازم نیست قرآن به آن بپردازد؛ این فقدان معیار باعث نوسان میشود؛ بنده با دیدگاه اول یعنی حداکثری مخالف هستم و درباره دیدگاه دوم هم نظری ندارم ولی با دیدگاه اعتدالی مخالفم.
وی افزود: در مورد مطلبی که منتسب به سلف صالح هم بیان شد به نظر بنده مراد شاطبی از این اظهارنظر این است که سلف صالح از قرآن، انتظاری که ما امروز داریم، نداشتند نه اینکه آنها چیزی نمیفهمیدند.
صادقنیا اظهار کرد: اگر قرار است در مورد جامعیت حرف بزنیم باید فلسفه قرآن را بفهمیم و علاوه بر آن باید ماهیت قرآن را هم بفهمیم یعنی ماهیت آن شفاهی است یا خیر؟ یعنی اتفاقی در بیرون رخ داده و قرآن در مقابل آن واکنش نشان داده ولی در مورد چیزی که در بیرون رخ نداده واکنشی ندارد؛ کسی معاد را منکر شده و قرآن پاسخ داده است. اگر ماهیت را شفاهی بدانیم قطعاً دیدگاه ما در مورد جامعیت با کسی که قرآن را صرفاً متن مکتوب بداند تفاوت خواهد کرد.
منبع: خبرگزاری مهرمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: شهید صدر قران علامه طباطبایی آیت الله جوادی آملی قرآن کریم غزالی قرآن چارچوب فلسفه جامعیت قرآن یوسفی مقدم فلسفه نزول علم پیشرفت قرآن کریم نظر بنده صادق نیا سلف صالح علوم هم قرآن هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۷۰۵۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی چیست؟
شروع زمان سنج هجری خورشیدی روز جمعه «۱ فروردین سال ۱ هجری خورشیدی» (۲۹ شعبان ۱ سال قبل از هجرت) مطابق با ۱۹ مارس ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولینی) و ۲۲ مارس ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) است. البته روز اول سال یک هجری خورشیدی (از ۱ فروردین تا ۲۴ شهریور) ۵ ماه و ۲۴ روز قبل از هجرت پیامبر (کمتر از یک سال) است.
فلسفه نامگذاری ماههای شمسی
سال، فصلها، ماهها و روزهابه گزارش بیتوته، این زمان سنج از ۳۶۵ روز در قالب ۱۲ ماه تشکیل شدهاست و طبق زمان سنج جلالی ابتدای آن اعتدال بهاری در نیمکرهٔ شمالی است. با این فرق که مبدأ آن هجری است. طراحان زمان سنج جلالی، گروهی ریاضیدان و اخترشناس بودند که نامدارترین آنها حکیم خیام ریاضیدان و شاعر ایرانی بود.
این ها به سفارش ملکشاه سلجوقی و با اصلاح زمان سنج یزدگردی به این زمان سنج جدید دست پیدا کردند. زمان سنج جلالی با حفظ شروع و طول سال با تغییر مبدأ، اسامی و طول ماهها در قالب زمان سنج هجری شمسی برجی درآمده و باز با تغییراتی در طول ماهها ضمن تنوع اسامی آنها، عنوان تقویم هجری شمسی پیدا کرد.
این تقویم بر پایه سال اعتدالی خورشیدی برابر با ۳۶۵٫۲۴۲۱۹۸۷۸ روز است؛ که سال تقویمی آن ۳۶۵ و ۳۶۶روز (کبیسه) میباشد.
هر سال دارای ۴ فصل با نامهای بهار، تابستان، پاییز و زمستان است و هر فصل ۳ ماه دارد و هر ماه تقریباً ۴ هفته و هر هفته ۷ روز با نامهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه (آدینه) دارد. هر سال با ۱ فروردین و فصل بهار شروع میشود.
بلندترین روز سال در ۱ تیر و بلندترین شب سال در شب یلدا (از غروب ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در ۱ دی) اتفاق می افتد. طول ماههای این زمان سنج در طول تاریخ و در کشورهای گوناگون فرق داشته است، اما از حدود سال ۱۳۴۸ در ایران و افغانستان طول ماهها یکسان است.
طول ماهها در نیمه اول سال ۳۱ روزه و در نیمه دوم سال ۳۰ روزه است با این تفاوت که ماه پایانی (اسفند) ۲۹ روزه است و فقط در سالهای کبیسه ۳۰ روز خواهد داشت.
نام ماههای دوازدهگانه پارسینام ماههای دوازدهگانه پارسی تماما برگرفته از متون کهن زردشتی است که ریشه در اعتقادات و باورهای این آیین دارد.
فروردین نام اولین ماه فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان فرورتینام، در پهلوی فرورتین (فرورتن ) و در فارسی فروردین گفته شده که به معنای فروردهای پاکان و فروهرهای ایرانیان است. فروردین شکل تغییر یافته واژه فروهر است به معنای نیروی پیشرو. فروردین جمع مؤنث واژه ی فرورتی در حالت اضافی است و به معنی فروردهای پاکان و فروهرهای پارسایان است . پس «ین » علامت نسبت نیست .
- اردیبهشت نام دومین ماه سال و روز دوم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا به آن، اَشَه وَهیشتَه و در پهلوی اُرت وَهیشت گویند. مرکب از دو جزء است: اول اَرتَه به معنی درستی و راستی و پاکی و تقدس. دوم وهیشته صفت عالی از وِه به معنی به و خوبست و واژه ی مرکب به معنی بهترین راستی است .
در کل به معنی بهترین راستی است و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- خرداد نام سومین ماه سال و روز ششم در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا و پارسی باستان هئوروتات، در پهلوی خردات و در فارسی خورداد یا خرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: بخش اول هئوروه که صفت است به معنای رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است برای اسم مونث، پس هئوروتات به معنای کمال و رسایی است. به معنی تندرستی نیز آمده و نیز نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
- تیر نام چهارمین ماه سال و روز سیزدهم هر ماه زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا تیشریه، در پهلوی تیشتر و در فارسی صورت تغییر یافته آن یعنی تیر گفته شده که یکی از ایزدان است و به ستاره شعرای یمانی گفته می شود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک، از باران بهره مند می شود و کشتزارها سیراب می شود. تیشتر را در زبانهای اروپایی سیریوس خوانده اند.هر زمان تیشتر از آسمان سر بزند و بدرخشد مژده ریزش باران می دهد. تیر نام ستاره ای در آسمان هم هست.
- امرداد نام پنجمین ماه سال و روز هفتم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا امرتات، در پهلوی امرداد و در فارسی امرداد گفته شده که کلمه ای است مرکب از سه بخش: اول ا، ادات نفی به معنی نه، دوم مرتا به معنی مردنی و نابود شدنی و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابر این امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. مرداد نام آخرین امشاسپند هم می باشد. نام این ماه اشتباه مرداد تلفظ می شود که باید امرداد خوانده شود.
- شهریور نام ششمین ماه سال و روز چهارم هر ماه در زمان سنج اعتدالی خورشیدی است. در اوستا خشتروئیریه، در پهلوی شتریور و در فارسی شهریور می دانند. کلمه ای است مرکب از دو بخش: خشتر که در اوستا و پارسی باستان و سانسکریت به معنی کشور و پادشاهی است و بخش دوم صفت است از ور به معنی برتری دادن و ئیریه یعنی منتخب و آرزو شده و در کل یعنی کشور منتخب یا پادشاهی برگزیده.
این ترکیب بارها در اوستا به معنی بهشت یا کشور آسمانی اهورامزدا آمده است. شهریور به معنی بهترین شهریاری یا مدینه فاضله، فرشته ای موکل بر آتش و موکل بر همه فلزات و تدبیر امور و مصالح و همین طور نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم آمده است.
- مهر (پیوستن با مهربانی). نگهبانی ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ایزد مهر است. در اسطورههای ایرانی گرما و نور خورشید را ایزد مهر می دانستند. در سانسکریت میترا، در اوستا و پارسی میثر، و در پهلوی میتر، و در فارسی مهر گفته می شود، که از ریشه سانسکریت آمده به معنی پیوستن. مهر به معنای محبت ومهربانی هم آمده است.
- آبان نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم از هر ماه است. آبان (آبها(در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته می شود. در اوستا بارها آپ به معنی فرشته نگهبان آب استفاده شده و همه جا به صورت جمع آمده است. کلا جلوه های طبیعی سودمند نزد ایرانیان خیلی ارجمند است پس بعضی روزهای ماه به نام مظاهر طبیعی نهاده شده است. در این ماه از سال به طور معمول باران میبارد. آبان، در زمان سنج باستانی شروع زمستان بزرگ بوده است.
- آذر نام ماه نهم از سال خورشیدی و نام روز نهم از هر ماه است. آذر (آتش(در اوستا آتر و آثر، در پارسی باستان و پهلوی آتر و در فارسی آذر می گویند. آذر فرشته نگهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان است. آریائیان(هندوان و ایزدان) بیش از دیگر اقوام به عنصر آتش اهمیت می دادند. آفتاب در این ماه در برج قوس یا کماندار قرار می گیرد. سرما در این ماه به اندازهای است که باید آتش روشن کرد.
- دی نام دهم از سال خورشیدی است. در بین سی روز ماه، روزهای هشتم، پانزده و بیست و سوم هم به دی (آفریدگار، دثوش) موسوم است. برای این که این سه روز با هم اشتباه نشوند نام هر یک را به نام روز بعد می پیوندند، یعنی هشتمین روز ماه را دی به آذر، نام روز پانزدهم ،دی به مهر و نام بیست و سومین روز هر ماه دی به دین بود. دی (دادار، دانای آفریننده) در اوستا داثوش یا دادها به معنی آفریننده ، دادار و آفریدگار است و بیشتر صفت اهورامزدا است و آن از مصدر دا به معنی دادن و آفریدن است. در خود اوستا صفت دثوش(=دی) برای تعیین دهمین ماه استفاده شده است. دی نام ملکی است که تدبیر امور و مصالح روز و ماه دی به او تعلق دارد.
- بهمن نام یازدهم از سال خورشیدی و نام روز دوم از هر ماه است. بهمن (منش نیک( در اوستا وهومنه، در پهلوی وهومن، در فارسی وهمن یا بهمن گفته شده که کلمه ای است مرکب از دو بخش: وهو به معنی خوب و نیک و مند از ریشه من به معنی منش است؛ بنابراین یعنی بهمنش، نیک اندیش و نیک نهاد. بهمن نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند هم هست.
- اسفند نام دوازدهم از سال خورشیدی و نام روز پنجم از هر ماه است. اسفند (آرامش افزاینده، پارسایی مقدس (دراوستا اسپنتا آرمیتی، در پهلوی اسپندر، در فارسی سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ و گاه به اختصار سپندار و اسفند گفته شده است. اسفند یا سپنتا آرمیتی، آرامشی است که از عشق و ایمان سرچشمه می گیرد. در ادبیات اوستایی این جلوه اهورایی به صورت مادینه (مونث) به کار برده شده است.
پس در اسطورههای ایرانی این امشاسپند نگهبان زن و زمین محسوب می شده است. در بندهشن آمده که زن نیک مانند زمین نیک سختیها را می گوارد و بر شیرین می دهد. از این روی جشن اسپندگان (29 بهمن ماه امروزی) مخصوص زنان بوده است. در این روز مردها با دادن هدیه به زنان از ایشان قدردانی میکردهاند. اسفند به معنای فروتنی هم هست و نام یکی از امشاسپندان یا فرشتگان درگاه خداوند است.
کانال عصر ایران در تلگرام